آشنائی با فرماندهان گروه خط مشی و مکتب فکری گروه شرايط عضويت در انصار پست الکترونيک
آخرين اخبار فعاليت های گروه -
بيست و هفتم آبانماه
امروز
هم توی صنعتی
شريف
دانشجوها جمع
شده بودند. می
گفتند سه چهار
هزار نفر می شن
که توی سالن
تربيت بدنی
دور هم جمع
شدند.ما از قبل
کلی بسيجی
فرستاده
بوديم بين
جمعيت که
اوضاع داخل رو
کنترل کنند.خبر
هائی که می
رسيد نشون می
داد اگر اين
جمعيت بخوان
حرکتی بکنند
کسی نمی تونه
جلوشون رو
بگيره. البته
ما از کسی ترسی
نداريم و چون
وقتی حمله می
کنيم هيچ نوع
ملاحظه ای
نداريم
اتفاقا وقتی
جمعيت زياد
باشه به قول
آقا جاهدوا
علی الکفار ،
همه رو می زنيم
و اگر بشه
خونشون رو
جاری می کنيم.
تعداد
انتظامی ها هم
کم نبود و شايد
با احتساب ضد
شورش هائی که
تمام
خيابونهای اطراف
رو محاصره
کرده بودند به
هزار تا می
رسيد. ما هم که
خودمان و چسر
خاله مان و
پسرهمسايه
مان که عضو
بسيج مسجد
محله و می خواد
با سابقه بسيج
از سربازی
معاف شه اونجا
به عنوان
خبرنگار
انصار نت حضور
داشتيم .
دانشجوها که
اومدن بيرون
خيلی ساکت
بودند. بی
معرفتها
نکردند دوتا
شعار بدند.
طلائی نقشه
کشيده بود تا
نگذاره
دانشجو ها
همگی با هم بيان
بيرون.ما هم که
ديگه حوصله
مون سر رفته
بود از انتظامی
فقط در خواست
همکاری
داشتيم و بچه
ها با افسرها
صحبت می کردند
سردار
دانشجو هارو
گروه گروه می
فرستاد بيرون
و هی با بلندگو
هشدار می داد
که متفرق شن
ظاهرا داخل
دانشگاه هم
تحکيمی ها به
دانشجو ها
گفنه بودند که
اصلا کسی
شعار نده. ما
البته خودمان
می دانستيم که
بعضی از اين
دانشجو ها
خيلی کله خر تر
از اين حرفها
هستند و
چماقها مون رو
آماده کرده
بوديم تا
بکوبيم تو
سرشون.
يه
عده چند صد
نفری از
دانشجوها
بالاخره با هم
متحد شدند و
بدون اينکه
شعاری بدن و
جيکشون
دربياد دست تو
دست م عرض
خيابون آزادی
رو بستند و حرک
کردند به سمت
ميدان انقلاب .
بيچاره ها هيچ شعاری هم نمی دادند . يه سری فقط مشت گره کرده بودند يه سری قلم دستشون گرفته بودند که ما نفهميديم چه معنی داره و يه سری هم با انگشتشون هفت (وی ) نشون می دادند. ما که همينجوری مونده بوديم حالا که شعاری نيست پس چه جوری شلوغ کنيم و بهشون حمله ور شيم که انتظامی برای اولين مرتبه به دادمون رسيد. عده ای از پليس ها سر چهار راه راه دانشجو ها رو سد کردند و با باتوم بهشون حمله کردند. ما هم فرصت رو مناسب ديديم و يه دلی از عزا درآورديم .خلاصه برای اولين مرتبه توی چند روزه اخير درگيری درست حسابی داشتيم که آنهم به لطف نيروی انتظامی شدمهيا
من
خودم چون تو
اون لحظه
دوربينم رو
گذاشته بودم و
چماق دستم
گرفته بودم
نتونستم از
بچه ها و
رشادتشون عکس
بگيرم.
پسر
همسايه مان شب
برايم تعريف
کرد که وسط بزن
بزن دوسه تا
مشت به سينه يه
دختر
دانشجو
کوبيده که
اونهم هق هق
زده زير گريه و
اين دوستم هم
به حالی
افتاده که تا
رسيده خونه
دوسه بار خود
ارضائی کرده.
بيست وششم آبانماه
امروزهم بساط تجمع و تحصن و تريبون و تعطيلی کلاسها در دانشگاه ها برقرار بود گزارشات واصله از طرف رابط های ما مبنی بر برگزاری يک تجمع توی دانشگاه شهيد بهشتی بود. خوب تجربه نشان داده که اين بچه های قرتی بالا شهری و يا خرخون دانشگاه ملی ايران معمولا تو اين جور تجمع ها بخاری ازشون بلند نمی شه و بعد از تمام شدن قضيه سرشون رو می ندازن پائين ومی رن دنبال کارشون ضمن اينکه دفترنمايندگی آقا در دانشگاه و رابطان بسيج و حراست راه هرگونه فعاليت رو به دانشجوهای غيرخودی بستند . البته ما يه چند تائی از نيروهای مخلص رو فرستاديم بالا تا هم يه هوائی تازه کنند هم اگر شد به يه نوائی برسند خصوصا به خاطر اينکه گفته می شد دانشجوهای شرکت کننده در تجمع بيش از هزار نفر هستند و يه مخالفت تمام عيار و کم سابقه است و ممکنه بعد از تجمع شرايطی پيش بياد تا بچه های ما دلی از عزا دربيارند. خلاصه تجمع با راهپيمائی اعتراض آميز عده ای از دانشجوها به سمت در خروجی به اتمام رسيده و ظاهرا حضور چند صد تا از نيروهای انتظامی و پليس ضد شورش در اطراف درب شمالی دانشگاه مانع از ادامه شلوغ بازی های دانشجوهای شهيد بهشتی شده که البته همين چهار تا شعار هم از دانشجوهای ملی بعيد بود - بچه های ما هم عصری برگشتن پائين و شما در تصوير دو تن از نيروهای انصار رو مشاهده می کنيد که در هوای فرح انگيز اطراف دانشگاه ملی به انتظار نشسته اند تا دانشجوها به سمت در های خروجی بيان البته غم و غصه ناشی از عدم درگيری و بی استفاده موندن چاقو چماق و چفيه در نگاه حزن انگيز اين دو برادر پديداره
ازدانشگاه علامه هم خبر می رسيد که بساط مخالفت و تريبون در دانشکده ادبيات برپاست البته بسيج دانشجوئی دانشگاه علامه که کم و بيش از خودمانند کمتر اجازه می دهند تا کسی در اين دانشگاه لب به اعتراض بگشايد . خلاصه طبق برنامه قرار بود بسيج با هياهو و برخوردتريبون رو به هم بريزه و بزن بزن راه بندازه و دانشجوهای تحريک شده معترضی که از دانشگاه خارج می شن رو هم ما چنان بهشون حال بديم که تمثال خود آقا علامه بياد جلوی چشماشون. خلاصه ما با برو بچه ها زديم طرف خيابون علامه و منتظر اجرای احکام آقا بوديم که باز هم اين اصفهونيه کاسه کوزه ما رو به هم ريخت البته يه سری از برو بچه های بسيج و بچه های انصار تونستند اون وسط يه حالی به دانشجوهای تحکيمی و انجمنی دانشگاه بدن اما طلائی دانشجوها رو زوری سوار اتوبوس کرد تا پراکنده بشن و ما نتونيم آزادانه قلع و قمعشون کنيم. ما خودمون چند تا ماشين داريم (دوو اسپروی دودی پژوی405 سفيد و پيکان) که با بودجه مخصوص تهيه شده و به ما رسيده و ما هم با ماشين هامون افتاديم دنبال دانشجو ها اما امان از اين انتظامی. لازم به ذکره که قراره يه حکمی از آقا بياد که تو يه فرصت مناسب انتظامی بکشه کنار و ما بتونيم مثل سه سال پيش تجمعهای دانشجو ها رو بعد از به انحراف کشيدن به خاک و خون بکشيم .
اگر سيد اينها موفق بشن که دانشجوها رو تحريک کنند شعارهاي خارج از برنامه بدن که عاليه خود آقا سه سال پيش علنا گفت که اين دانشجوها خونشون مباحه