|
|
آشنائی با فرماندهان گروه خط مشی و مکتب فکری گروه شرايط عضويت در انصار پست الکترونيک
آخرين اخبار فعاليت های گروه -
بيست و چهارم آبانماه
امروز طبق معمول جمعه ها صبح بچه ها را با اتوبوس به طرف دانشگاه تهران برديم تا در نماز جمعه شرکت کنند. بين راه بچه ها با حاج حسين حرفشون شد. چون حاج حسين گفت که امروز يه راهپيمايی داريم بعد از نماز که بچه ها بايد تا ميدون فلسطين همش شعار بدن مرگ بر آغا جری و مرگ برسلمان رشدی و از اين چيز ها. و خواستار توقف اغتشاش دانشجوها بشن. حرف بچه ها اين بود که اگر دانشجو ها بدون خون و خونريزی ساکت بشن پس تکليف بچه های حزب اللهی که خودشون رو برای مبارزه با دانشجو ها آماده کردند چی می شه؟ اين همه پنجه بکس ، چماق ، تيزی ، زنجير و چفيه چی می شه؟ حاج حسين در جواب خطاب به بچه ها گفت احمق ها اين ژست سياسيه يعنی اون کسی که تو اين مواقع بی خودی لات بازی در آورده ما نيستيم و ما تابع قانونيم مگر آنکه آقا بگه و تازه اگر هم ما بوديم قانون رو اجرا می کرديم . يه بحث ديگه ای که بچه ها با حاج حسين مطرح می کردند حق الزحمه امروز بود. می گفتند چون امروز راهپيمائی خارج از برنامه معمول داره بايد بجای نفری پانصد تومان معمول نفری هفتصد تومان بگيرند.حاج حسين هم هی به بچه ها می گفت آخر احمق های بی شعور الاغها نفهم ها ميمون ها اين راهپيمائی برای اونه که فردا پس فردا که دانشگاهها شلوغ شد ديگه ما با خيال راحت به جمعيت حمله کنيم و همه جا رو غارت کنيم و بابت اونهم که پول خوبی گير همه مياد و اين جزو برنامه کليه و بابتش پول اضافه نمی ديم
خلاصه بعد از نماز جمعه
بچه ها راهپيمائی کردند و حاج حسين هم خودش قطعنامه پايانی رو خوند. سعيد می خواست
کاغذ رو از حاج حسين بگيره و خودش بخونه اما حاج حسين بهش ياد آوری کرد که خرس گنده
تپاله
توکه سواد درست حسابی نداری چه جوری می خوای کاغذ بخونی ؟
عکاس ما از حاج حسين هنگام قرائت قطعنامه پايانی اين راه پيمائی عکسی تهيه کرده است
بيست
و دوم آبانماه
امروز هم توی دانشگاه امير کبير يه جريانی برپاست که ايشاله باعث خونريزی و کشتار می شه. بچه ها از ديروز آماده ترند و منسجم تر عمل می کنند حاجی پسر کوچيکش رو هم آورده دم در دانشگاه . تا شجاعت باباش رو ببينه. ما شاله بچه از همین الان معلومه که جا پای انصاری ها خواهد گذاشت
فعلا که ما زير پل حافظ منتظریم تا دانشجو ها بريزن بيرون.
باز هم نفهميدم چی شد که ما رو تو دانشگاه راه ندادند. می گفتن بايد کارت نشون بديد ماهم که نه خودمان و نه هفت پشتمان از پنجم ابتدائی بيشتر درس نخوانده ايم کارت دانشجويی مان کجا بود
بچه ها همه اطراف دانشگاه پراکنده بودند. قرار براين بود که وقتی دانشجو ها اومدن بيرون سيد بره ميونشون و تحريکشون کنه شعار بدن و ما هم بريزيم سرشون. آخه قيافه سيد يه جوريه که ما فکر مي کنيم دانشجو ها تشخيصش نمی دن . سيد جوونه و چون از لحاظ بدنی خيلی قوی نيست بيشتر از اينجور کارهای تدارکاتی رو بهش می دن .
دانشجو ها بالاخره اومدن
به طرف در ورودی اما اين اصفهونيه که اسمش طلاييه باز هم گفت در ها رو ببندن و
اونها هم وايسادن پشت در ها شعار دادن . دختر و پسر با هم يه آوازی می خوندن راجع
به دبستان. اما ما با اينکه تعداديمون به دبستان رفته اند اين شعر رو بلد
نبوديم که مثل پسر سوسولها با دخترها بخونيم و اين خون همه مون رو به جوش
آورده بود به طوريکه بچه ها چسبيده بودن به نرده ها و حرص می خوردن تا دانشجوها
بيان بيرون
بالاخره
در باز شد يکی از بچه ها که حسابی حرصش گرفته بود دويد به سمت جمعيت اما انتظامی
گرفتش و کنترلش کرد . دانشجو ها هم شروع کردن به شعار دادن انتظامی تشکر تشکر .از
انتظامی بعيد بود اما خوشبختانه زود دوستمون رو ول کرد و اون هم رفت يه جايی تو
مسير دانشجو ها به سمت دانشگاه تهران کمين کرد
دانشجوها دسته جمعی حرکت کردند به سمت ميدان انقلاب و ما هم اميد داشتيم که بتونيم توی راه يه جايی دور از چشم انتظامی ها غافلگيرشون کنِيم البته اگر سيد موفق می شد تحريکشون کنه تا شعار بدن ما سريع حمله می کرديم و انتظامی هم نمی تونست مقاومت کنه. تعداد ما زياد بود و حتی توی ماشين ها ی پارک شده هم به طور مخفيانه نيرو کمين کرده داشتيم. اما مشکل اينجا بود که نمي دونم دانشجوها از کجا می فهميدن که سيد از خودشون نيست و اعتنايی نمی کردن و شعار نمی دادن
خلاصه ما پا به پای
جمعيت تا دانشگاه تهران رفتيم اما درگيری پا نگرفت. فقط آخر مسير چند تا از بچه ها
تونستند يه مشت و لگدی به چند تا دانشجو بزنن تا يه کم سبک بشن. حاجی قول افطار
امروز رو داده بود که گزارش رو با چند تصوير از اين مراسم روحانی افطاری که دفتر
حجت الاسلام کوسه تدارک ديده بود جلب مي کنم
بيست و يکم آبانماه
خوب به
حمد اله از امروز سرويس عکاسی ما هم به راه افتاده و می تونيم خبر ها رو با عکس
خدمتتان تقديم کنيم . امروز توی دانشگاه تهران تجمع دانشجوئی بود و بچه های
اطلاعات انصاربا موبايل به بچه های انصار خبر دادندکه سريع خودشون رو برسونند.
البته اکثر بچه های انصار روزها کار خاصی ندارند اما يه چند نفری هم کار می کنند که
خبرنگار انصارنت از محل کارشون عکس گرفته
بچه ها که ديگه توی
سرکوب دانشجوها حسابی وارد شدند معمولا به اينصورت وارد عمل می شوند همه يه جا
صبر می کنند تا صحبت و سخنرانی تموم بشه و جمعيت از حالت سازماندهی خارج بشه
بعد با يه بهونه کوچيک به دانشجوها حمله می کنند تو اين تصوير عده ای از بچه های
حزب اللهی ديده می شن که منتظر آغاز تهاجم به دانشجو ها هستند حاجی می گفت امسال
نيرو انتظامی نمی تونه به اندازه سه سال پيش با ما همکاری کنه بايد خود بچه ها يه
جوری درگيری رو شروع کنند
حاجی از صبح بچه ها رو فرستاده دنبال پنجه بکس و چاقو ضامنی. می گفت يه سری بچه های جديد که به انصار ملحق می شن از اينها ندارند و نمی شه فرستادشون بين دانشجوها شکر خدا زنجِير و چفيه به اندازه کافی تو انبار داشتيم بچه های انصار نت از يکی از چفيه دارهای حزب اللهی به اسم آقا سعيد يه عکس قشنگ انداخته که امیدواريم خواننده ها از ديدنش لذت ببرند .
ما هيچوقت نفهميديم فرق
تجمع و تريبون آزاد و تحصن و تظاهرات چيه. توی جريان امروز هم فقط می دونيم که
وقتی حاجی دستور داد حمله ديگه نبايد معطلش کرد و بايد سريع وارد عمل شد. بچه ها
آماده باش خوبی داشتند و همه با چهره های بشاش منتظر فرمان سردسته خودشون بودند.
سردسته ها فقط منتظر بودند يکی به آقا فحش بده يا اسم از بسيج يا ديکتاتور يا هر
چيز ديگه ای بياره . کاشکی می شد خون همه رو بريزيم . نمی دونیم قيافه های ما با
اين چند صد تا دانشجو چه توفيری داشت که راهمون ندادند تو دانشگاه. حاجی می گفت به
اميد خدا اگر تجمع تموم شه دانشجوها بريزند بيرون همشون رو قلع و قمع می کنيم
امروز مثل اينکه روز ما نيست . 3-4 ساعته که علاف اين جوجه فکلی ها شديم . همش دارن شعارهای ناجور می دن اما همينجوری پشت دراصلی دانشگاه ما رو مچل خودشون کردند. تقصير اين اصفهونيه رئيس انتظامی هاشد اگر در رو نمی بست همه دانشجو ها در حال شعار دادن به آقا ميومدن بيرون خونی ازشون می ريختيم که خدا می دونه. حاجی به همه خبر داد بچه هائی که سواد خوندن دارند روی پوستر های اطراف خوندند که فردا دانشگاه اميرکبير تريبونه. ما که نمي دونم چی چيه . فقط ايشاله فردا يه دعوای مشتی می کنيم.امروز که علاف شديم
بيستم آبانماه
چند روزی می شه که داد گاه آقای جری را به اعدام محکوم کرده. حاج آقا طی جلسه توجيهی که با بچه ها داشتند گفتند که او گفته هر کس نماز می خواند و طهارت می گيرد و تقليد می کند ميمون است و منظورش هم با حزب اللهی های انصار يعنی ما ها بوده وحالا ديگر مرتد شده و خودش و هرکس که از او دفاع کند خونش حلال است. بچه ها با شنيدن اين خبر کلی خوشحال شدند مخصوصا زمانی که حاجی گفت دانشجو ها حتما طرف اين جری را می خواهند بگيرند. بچه هائی که از ماجرای کوی دانشگاه و بزن بزن آن روزها خاطره داشتند اصلا يه حال و هوای ديگه ای شدند همه اميدوار شدند کار به جايی برسه که بشه بازهم چند تا از اين دانشجوهای سوسول خوابگاه رو که ژل به موهاشون می زنند از بالای ساختمون های خوابگاه بندازند پائين و ادکلن ها و ژل ها و نوارهای خارجيشون رو بلند کنند.اصلا چند تا پا شدند که شبانه بزنند به خوابگاه اما حاجی اجازه نداد. البته يه قول نصفه نيمه ای داد که امسال بچه ها اگر کار به خوابگاه ها رسيد اجازه داشته باشند دخترهای غير چادری مجتمع خوابگاهی الزهرا رو بزنند زمين . قرار شد يه فتوائی حکمی هم از آقا جور کنند که مورد شرعی نداشته باشه. بچه ها به حاجی گفتند که از بس با هم ديگه حال کردند و خود ارضائی کردند خسته شدند و واقعا حاجی بايد يه فکری هم به حال اين قضيه بکنه البته حاجی خودشون يه چند باری به من گوشزد کرده که برای بچه ها بد نيست تو همين وضعيت بمونند. چون انگيزه هاشون برای مبارزه تقويت می شه و اين يه استراتژيه حاجی گفت دفترآقا قول داده امسال برای هر روز هم پول پيش بيشتر بده هم پاداش
-کليه حقوق محفوظ -هر گونه نقل قول از اين سايت تنها به شرط ذکر دقيق منبع بلا مانع می باشد